بدون عنوان
بولینگ عبدل
دخترم رو بردیم بولینگ عبدل ..کلی کلی بهت خوش گذشت ..هر بازی رو دو بار سوار شدی ...دیگه خاله مهتاب خسته شد بهت گفت پارمیس بریم دیگه....گفتی خاله هنوز مزشو نفهمیدم آخه ......شب که برگشتیم خونه کلی خسته شده بودی لباسات رو درآوردی هرکدوم یه گوشه رفتی رو مبل لم دادی گفتی مامان خیلی خستم ...بهت گفتم اگه خسته ای دخترم خودم لباساتو جمع کنم تو بخواب ...یه دفعه گفتی اگه دلت درد میکنه خودم جنع کنم مامانی...گفتم نه تو استراحت کن از جات پا شدی اومدی کمکم ...کلی باهم تعارف تیکه پاره کردیم ...
نویسنده :
مامانی
14:35
بدون عنوان
پارمیس من عاشق زن عمو فاطمه است.همیشه درموردش حرف میزنی و میگی من یه زن عمو دارم خیلی دوسش دارم اسمش خاله شاتمه است...برات عروسک خریدو کلی قصه تعریف کردو..........
نویسنده :
مامانی
3:03
پارمیس مامان میشه
بعضی وقتا مامان ..مامان بهاره میشی ..یه روز که مامانم بودی وقتی از حمام اومدم موهامو سشوار کردی .....دستمو سوزوندی کف سرم ... یه روز هم برام قصه میگفتی ...وسطش همش میگفتی جونم واسه مامان بهاره بگه که... ...
نویسنده :
مامانی
2:16
اموزش موسیقی با عمو علی
دختر نازم پارمیسم...سه سالت که تموم شد آموزش موسیقی رو برات شروع کردم .عمو علی رو انتخاب کردم چون یکی از اساتید بزرگ روانشناسی موسیقی کودکه و 15 ساله حرفه ای این کار رو انجام میده ..عاشق پارمیس منه اول گفت سنش کمه نمیشه....گفتم من یکساله باهاش دیسکاور کار کردم تست بگیرید ....دخترم قبول شد و الان از همه زرنگ تره.هورا هورا
نویسنده :
مامانی
2:08