پارمیس مهمان نواز
دیشب مهمون داشتیم .دوست بابا که یه دختر همسن خودت داشت.عزیز مامان این دختر بیچاره اینقدر ازت کتک خورد که منو بابا کلی شرمنده شدیم.بهش میگفتی نزدیک وسایلم نرو.وقتی اون بیچاره یکی از اسباب بازیهات رو بر میداشت و تو چشم ما رو غافل میدیدی به زور موهاشو از تو دستت در می اوردم.رفتم تو اشپزخونه چای بریزم یه دفعه با جیغ اومدی دنبالم و دو تا بادکنک بزرگ هم قد خودت رو اورده بودی که اون دست نزنه. تمام دیشب تو فکر بودم که اون بچه با اون همه گریه شب خوابش میبره یا نه................................دختر مهمان نواز مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی