پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

دختر من

یه روز مامان چطوری میگذره

1390/6/24 4:38
نویسنده : مامانی
309 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم الان نزدیک های صبحه وتازه از تو بغلم توی جات گذاشتمت.البته یکساعتی میشد که خوابیده بودی ولی وقتی تو بغلمی آرامش دارم و دوست ندارم  زود بری تو جات.خاطرات یه روزت رو مینویسم .نفس مامان اینا رو به عنوان یه تشکر قبول کن به خاطر اینکه به زندگی من معنی میدی و به خاطر احساسی که با هیچ موفقیتی اون رو تجربه نکردم.دوست داشتم یه بچه دختر داشته باشم چون خودم رو توی اولویت میدونستم و فکر میکردم روزهای آینده یه مادر دختر شادتره.ولی وقتی به دنیا اومدی فهمیدم احساسم کاملا عوض شده وتو اولویت همه خواسته های منی.وباز هم خوشحالم که تو هم این روزها رو تجربه میکنی ......مامان هفته ای یک بار برات خرید میکنه چون دوست دارم مواد غذاییت تازه باشه.صبح بین ساعت 8 تا 9 توی خواب شیر میخوری.ساعت 11مامانی بیدارت میکنه البته زیاد راضی نیستی چون اگه بذارم تا 3 میخوابی..صورتت رو میشورم .پوشکت رو عوض میکنم و صبحانه ای که از قبل آماده کردم نوش جان میکنی.یه روز کورن فلکس که آسیاب کردم با شیر و شیرین عسل .یه روز دیگه یه تخم مرغ.بعضی روزها پنیر و نون ..دنت ..بالاخره بعد دهنت رو میشورم با هم بازی میکنیم .بعد باید سی دی هات رو نگاه کنی.تو همین موقع که دخترم زل زده به مانیتور کامپیوتر مامانی براش سوپ میپزه.با میگو یا ماهی یا مرغ یا گوشت با سبزی و نخود فرنگی و هویچ و برنج و ورمیشل و سیب زمینی و پیاز و...بعد همه رو میکس میکنم.ولی دخملی نخورد چون خوابش میومد.مامانی خوابوندت و لباسات رو مرتب کرد...وقتی 2ساعت بعد بیدار شدی با اشتها یه کاسه پر سوپ خوردی و بابایی اومد و رفتین بازی..عصر واسه نینی خودم سیب و گلابی آب گرفتم و بعد با موز میکس کردم.ریختم تو لیوان آب میوه خوری و ....چقدر دوست داری شیتمو..بعضی روزها ناهار ماکارونی  یا استمبلی ..و عصرونه بستنی با آجیل آسیاب شده یا میوه نرم .. شب یه غذای سبک بهت میدم یا یکم سرلاک ....این وسطا یه چند باری عوضت میکنم و حمام میری وبازی مورد علاقت که به هم ریختن کشوهاست...راستی یادم نره بعضی وقتا هوس میکنی مامان بغلت کنه و دورت بده وقتی از کمر درد میشینم جیغ میزنی و ...دخملی من از الان به نوه خوشگلم فکر میکنم  از داشتنش پشیمون نشی.....بوس بوس بوس بوسحالا شب شده مامانی داره آب جوش میکنه .شیشه هات با آب جوش ضد عفونی میکنم  و همه چی رو آماده میکنم تا غذای گل مامان بالای سرش باشه و بعد کلنجار با دخترم تا هر وقت عشقش کشید بخوابه.حالا که نی نی خوابیده مامان استرس داره پتوشو پرت کنه چند بار پا میشه و چک میکنه و همیشه هم پتو پرت شده .....صبح میشه و یه روز جدید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر من می باشد