پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

دختر من

دخترم عید فطر به دنیا اومد

امسال با داداش و بابا رفتیم کیک بخریم .بیشتر مغازه ها تعطیل بودن و بعد از کلی گشت و گذار یه کیک قلب خوشگل واسه دخترم خریدم ..امشب بهت کارد و چنگال که از سوئیس آورده بودم کادو دادم چون دوست دارم دخترم با کارد و چنگال غذا بخوره ...این سری رو وقتی خریدم که تو نبودی و بعد از 5 سال بهت دادم عروسک مامان  سری کارد و چنگال مارک ویکتورینوکس از زوریخ ... مبارک دخترم باشه
28 تير 1394

دخترم عید فطر به دنیا اومد

امسال با داداش و بابا رفتیم کیک بخریم .بیشتر مغازه ها تعطیل بودن و بعد از کلی گشت و گذار یه کیک قلب خوشگل واسه دخترم خریدم ..امشب بهت کارد و چنگال که از سوئیس آورده بودم کادو دادم چون دوست دارم دخترم با کارد و چنگال غذا بخوره ...این سری رو وقتی خریدم که تو نبودی و بعد از 5 سال بهت دادم عروسک مامان  سری کارد و چنگال مارک ویکتورینوکس از زوریخ ... مبارک دخترم باشه
28 تير 1394

خونه جدی !!!!!!

به خاله مهتاب گفتی :خاله مثل مامانم یه شوهر پولدار انتخاب کن ...خاله ازت پرسید چطور ..بهش گفتی ببین ما همه چی داریم ..هرچی دلمون میخواد میخریم مثل شیر کیک تازه ما  تو کوی نیرو یه خونه جدی داریم...قشنگ مامان تشخیص داده بود که خونه ای که توش هستیم مستاجریم و مال خودمون نیست وخونه خودمون توی کوی نیرو هست و به اون میگی خونه جدی!!!!!!!!!! دخترم باخاله مهتاب رفتی شنا وقتی برگشتین گفت پارمیس شنا کرده بدون بازوبند ...لحظه شماری کردم تا بردمت و دیدم ..دخترم بدون کمکی و تجهیزات شنامیکنه هوراااااااااااااا پیانو رو عالی داری یاد میگیری ...خیلی خوشحالم .استادت میگه پارمیس انرژی منه چون تاحالا شاگردی به این کوچیکی نداشتم **** نوشتن انگلی...
23 تير 1394

اولین رازی که به دخترم گفتم

امشب خاله مهتاب بهت گفت راز معنیش چیه و بردت تو اتاق برات یه راز گفت  وقتی اومدی بیرون بهت گفتیم بستنی بهت میدم بگو خاله چی گفت  دوباره بهت گفتم میبرمت بیرون ولی نگفتی ...گفتی به هیچ عنوان ....امشب مامانی هم میخواد بهت بگه دارم سعیم رو میکنم بریم یه جای دور  جایی که تو آرامش بزرگ بشی .حقت خورده نشه ..قانون باشه ..به خاطر تواناییهات ارزش داشته باشی ...دخترم همه تلاشم واسه رقم خوردن بهترین ها واسه تو  ...
1 بهمن 1393

پارمیسم شنا کرد!!

امروز عالی شنا کردی و مامانی رو خیلی خوشحال کردی  دخترم از اینکه آرزوهام رو برآورده میکنی به تو مدیونم ..پارمیسم مامانی رو ببخش اگر بعضی وقتا خودخواه میشم ، دختر 4 ساله منی که نت موسیقی میخونی و میزنی و خوب شنا میکنی و انگلیسی حرف میزنی .....پارمیسم ، فرشته من خیلی امکانات کمه تلاش کردم و از وجودت لذت بردم ..بعضی وقتا فک میکنم که هرکاری کنم هنوز جبران نکردم برای تو که دخترمی همرازم با این سن کوچیکت و همدمم ....
14 آذر 1393

قدم قدم تا 4 سالگی پارمیس

پارمیس ...فرشته من .امروز روز شمار وبلاگت میگه تا3 روز دیگه 4 ساله میشی ..دخترم دوتا برنامه مهم داشتم تا قبل از 4 سالگی تو که به لطف خدا هردوش انجام شد و مامانی خیلی خوشحاله ..یکیش مالی بود و یکیش زبان دخترم که الان دیگه کاملا حرف میزنی و دیشب دیگه سورپرایزم کردی ..به انگلیسی گفتی مامان این حوله سبز مال خاله مهساس مال من صورتی ....محکم بغلت کردم....دخترم قبل از 4 سالگی حرف میزنه ...و اما تو ...همدم مامان شدی ..همراز مامان ..نگرانم میشی ..فک نمیکردم همه اینا قبل از 4 سالگی ..مرسی که دخترمی .....................
15 شهريور 1393

درد دل با دخترم

پارمیسم دخترم ...روزهای سختی رو میگذرونم ...تصمیم گرفتم مهاجرت کنیم به یه کشور بزرگ و مرفه ..خیلی برام سخته چون من به مامان بزرگ و بابابزرگتون خیلی وابستم ..دایی بابک چند وقته اهواز زندگی میکنه و من یک هفته ندیده بودمش داشتم دیوونه میشدم .روزی ده بار با خاله مهتاب حرف میزنم و صدبار با خاله مهسا ...اینا حرف دل مامانیه ولی باید واسه آینده شما تصمیم میگرفتم .اینکه چشم به هم بزنم و تو و داداشی بزرگ شدین ..امکان پیشرفتتون و درس خوندنتون ...ب.همینکه پاسپورت یه کشور رو داشته باشین که لازم نباشه هفت خوان رستم رو بگذرونید و اینکه بتونید آروم و بی دغدغه زندگی کنید و هزارتادلیل دیگه ...من و بابا تصمیم گرفتیم و از خدا میخوام بهترین رو سر راهمون قرار بد...
2 خرداد 1393

بدون عنوان

دختر نازینم مامانی داره روش های خودش رو واسه یادگرفتن زبان تو اجرا میکنه و داره جواب میده ..وقتی یه خواسته ای ازم داری و قبول نپیکنم تمام سعیت رو میکنی که معادل انگلیسی رو یادت بیاد و بگی چون هر خواسته ای رو که انگلیسی میگی حتما برآورده میکنم و این خیلی محرک خوبی واسه توشده ...قشنگ مامان امشب واسه اولین بار گفتی مامان من خونه 7ودمون راحتم بخوابم نمونیم خونه مامان بزرگ ...عزیز دلم چیزایی که تو خونه برات مهیا ککردم باعث شده که خونه خودمونو از هر جایی بیشتر دوس داشته باشی...مرسی که دخترمی 
26 ارديبهشت 1393

تیچر زبان

پارمیسم .فرشته من ...امروز برات یه مدرس زبان گرفتم ..خاله عاطفه ..دختر ناز و مهربونی بود..وقتی باهاش حرف میزدم احساس مسءولیت رو از تو چشاش میخوندم..کتابها و سی دی هات رو با هم بررسی کردیم و ازش خواستم همون کاری رو انجام بده که خودم میگم ..برات از روی نقاشی قصه بگه و باهات بازی کنه ...نت های موسیقی رو حسابی بلد شدی و برامون ترنم قشنگه رو میزنی
19 ارديبهشت 1393

امسال دخترم معلم داره

امسال دختر گلم سه تا معلم داشت .مربی شنا .مربی استخر .مربی کلاسهای خلاقیت ....قربونت برم دختر نازم واسه همشون هدیه گرفتی و حسابی خوشحالشون کردی ...دارم حسابی باهات موسیقی تمرین میکنم ..زیاد دل نمیدی یا درس ها برات سنگینه نمیدونم ولی پیشرفتت عالیه ..شنا رو حسابی یاد گرفتی و مامانت رو خوشحال کردی ..الان تنها دغدغه مامان کلاسهای زبانته که هر کاری میکنم مربی شایسته ای برات گیر نمیارم ..دختر مامان دیشب تا دیر وقت بش فکر کردم و امروز حتما باید به نتیجه ای برسم.به خودم قول دادم دخترم قبل از 4 سالگی باید انگلیسی حرف بزنه ..دوستت دارم شیرینه مامان   
13 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر من می باشد